اولین مواجه با نوشته «منطقه آزاد انزلی» همراه شد با هجوم طوفانی از احساسات درهم ورهم. احساساتی از جنس ترس و امید که در روان هر آدمیزادی، با کلمه آزادی پیوست شده و این سوال رو دوباره بیدار میکنه که «آیا ما از آزادی می ترسیم؟»
شاید پاسخ این پرسش رو بشه در چهره شرکتکنندگان فریلند جستجو کرد. رویدادی که در پایان هر فصل گرما در یکی از محدودترین مناطق آزاد و با حضور خیلی از آزادکارهای واقعی (و غیرواقعی) کشور برگزار میشه. کسانی که برای حضور در رویداد فرم مرخصیشون رو خودشون امضا کردن!
فریلنسرهای واقعی یا شکارچیهای حقوق بگیر؟
فریلنسرهای واقعی که بار اول اومدن فریلند از چهرهاشون معلوم بود که چه حسی دارن، یه جور لذت گیج کننده. حس آدمی که تمام عمرشو تنها تو یک جزیره زندگی کرده و اصلاً نمیدونسته آدمهای دیگهای هم وجود دارن، درست شبیه خودش. و حالا برای اولین بار میبینه که 1500 نفر دیگه هم هستن تو این دنیا که دغدغه و نیازش با اونا مشترکه!
اما اونجا همه فریلنسر نبودن. شرکتهای مختلفی که در حاشیه رویداد غرفه داشتن، یا اونهایی که در لباس فریلنسری از شرکتهاشون ماموریت گرفته بودن که زیرزیری آمار جمع کنن. تنها رشتهای که این افرادو به هم پیوند زده بود یک چیز بود: شکار فریلنسر! اما معلوم نشد که کسی شکار چربی گیرش اومد یا نه، چون فرینسلرها اساساً خودشون شکارچی هستن و تشخیص شکار از شکارچی کار مشکلی بود! یاد یک جمله معروف افتادم: Hunt Or Be Hunted.
فریلند به رفتنش میارزید؟!
معمولاً تو همچین رویدادهایی با یک گروه یکدست و همگن مواجه نیستیم. بعضیها خیلی جلو بودن و بعضیها هم اول راه. بعضیها خوشبین بودن، بعضیها هم دائماً در حال نقد. طبیعی بود که فاصله نظرها و فیدبکها از شرق به غرب باشه. اما به نظر میومد که اکثریت در چند مورد اتفاق نظر داشتن:
- جمع کردن 1500 نفر اونم تو یک شهر دیگه دست مریزاد داره.
- حضور افراد تاثیرگذاری مثل جادی، آرش برهمند، عادل طالبی، علی حاجیمحمدی و میلاد نوری در فریلند فرصت مغتنمی بود.
بعضی از توئیتها هم واقعاً بانمک بود، کاری ندارم که حرفشون حساب بود یا نه.
حضور افراد دارای معلولیت هم خیلی اتفاق خوبی بود، امیدوارم این حرکت تو بقیه رویدادها هم ادامه پیدا کنه.
چرا رفتیم فریلند؟
پروژهای که هدف مشخصی داشته باشه خیلی شیرین و لذتبخش پیش میره. برای همین حضور در فریلند برای ما تجربه خاطره انگیزی شد. در یک کلمه هدفی که تو این رویداد دنبالش بودیم، «رفاقت» بود. شاید رفیق شدن زیباترین نوع رابطه انسانیه که بدون هیچ حساب و کتابی شروع میشه اما برای موندن تو رفاقت باید خیلی چیزها رو رعایت کنی. قواعدی که هیچ وقت ازش صحبتی نمیشه مگر زمانی که زیرپا گذاشته میشن.
موفق شدیم با دوستانمون گفتگو و مصاحبههای جذابی ترتیب بدیم که به زودی از طریق مدیاهای مختلف منتشر میکنیم. مصاحبهها و موضوعاتشون اینا بودن:
- مصاحبه با عادل طالبی
گفتگو راجع به برندینگ و ارتباط آن با مارکتینگ - مصاحبه با جادی
گفتگو در مورد مسئولیتهای اجتماعی شرکتهای آیتی - مصاحبه با علی حاج محمدی
گفتگو در مورد اهمیت آموزش در موفقیت کسبوکارهای اینترنتی - مصاحبه با آرش سروری
گفتگو در مورد تجربه - مصاحبه با میلاد نوری
گفتگو راجع به شتابدهندههای داخلی و ضرورت بازبینی - مصاحبه با بهنام کشانی
گفتگو راجع به تفاوت پرسونا در کانالهای PR و مارکتینگ - مصاحبه با علی آجودانیان
گفتگو در مورد دلایل موفقیت ویرگول - مصاحبه با عباس صادقی
گفتگو راجع به فرصتهای بازاریابی محتوایی در ایران
کمپین سه شنبههای آبی ایران سرور
توی این دوران بازاریابی که بهش بازاریابی ارزشگرا میگن، مشتری ها نه فقط خود محصول، بلکه ارزشها، برند، اهداف، چشماندازها و عملکرد شرکت رو بررسی میکنن؛ و به دنبال سازمانهایی هستن که نیازهای روحی و معنوی آدمها رو برطرف میکنن، مثل عدالت اجتماعی، حفاظت از محیط زیست و …
ما هم اینجا توی ایران سرور تلاش میکنیم تحت کمپینهای مختلف مسئولیت اجتماعیمون رو ایفا کنیم، مثل کمپین سه_شنبه_های_آبی.
رنگ آبی در سطح اول تداعیگر آسمان آبی و بدون آلودگیه، در سطح دوم نماد آرامش روان و در سطح سوم تداعیکننده هویت بصری ایرانسروره. توی این رویداد هشتگ و نماد #سه_شنبه_های_آبی رو روی کیسه هایی از جنس پنبه چاپ کرده بودیم و کمپین #نه_به_پلاستیک رو هم همزمان ترویج میکردیم.
استقبال از کمپین فراتر از تصورمون بود.